امید سیاه بختها و سحر زده ها به آب دباغ خانه

۰
32
2,329

چهار شنبه سوری به روایت جعفر شهری

چهارشنبه‌سوری یکی از جشن‌های ایرانی است که در شب پیش از آخرین چهارشنبهٔ سال برگزار می‌شود. در شاهنامهٔ فردوسی اشاره‌هایی دربارهٔ بزم چهارشنبه‌ای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان‌دهندهٔ کهن بودن این جشن است.

براساس اطلاعات منتشرشده در جلد چهارم کتاب «طهران قدیم» نوشتهٔ جعفر شهری، تا کمتر از صد سال پیش، پاسداشت چهارشنبه‌سوری با سنت‌هایی همراه بود که امروزه فقط «بته‌سوزانی» آن باقی مانده است. همچنین ایرانیان قدیم، شب چهارشنبهٔ آخر سال را شب شادی و سرور می‌شناختند و با برافروختن آتش، یاد این مناسبت را نگه می‌داشتند؛ ‌اما به مرور و با گذشته زمان، برخی افراد سنت‌ها و عقایدی بر این مناسبت‌ها و آداب آن افزودند، هرچند بسیاری از آن‌ها به مرور زمان از یاد رفتند، ولی در مجموع، مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردم ایران زنده نگه داشته شده است.

در بخش دیگر این کتاب، دربارهٔ آداب شب چهارشنبه‌سوری بیان شده است: دو روز مانده به شب چهارشنبه‌سوری، آب‌های حوض و حوضچه‌های خانه‌ها را عوض می‌کردند‌، به این صورت که قبلا زن‌ها ظرف‌های دم دستی و سپس هر چیز کثیف شستنی را مانند لباس‌ها می‌شستند، آب می‌کشیدند و روی بند پهن می‌کردند و به نیت اتصال خانواده، از کنار به یکدیگر گره می‌زدند، سپس کمی سرکه و ذغال داخل حوض و حوضچه‌ها می‌ریختند و آب‌ها را به نیت بیرون ریختن سیاهی، ترشی و چرک‌دلی از خانواده به جوی کوچه می‌ریختند و آب تازه روی حبهٔ نبات یا حبهٔ قندی که هر یک از اعضای خانواده پیش از پر کردن حوض و حوضچه در آن می‌اندازند، می‌ریزند. آب، روشنایی و صفای تازه به خانه می‌آورد و کسی تا در رفتن «توپ سال نو» و آمدن عمو نوروز، حق دست زدن به آن را نداشت.

افسون کردن اسباب سفیدبختی‌ و آب دباغ‌خانه از دیگر آداب شب چهارشنبه‌سوری در میان ایرانیان قدیم بوده است. در توضیح آب دباغ‌خانه در کتاب «تهران قدیم» آورده شده است: اولین کار بعدازظهر سه‌شنبهٔ آخر سال (چهارشنبه سوری)این بود که سحرزده‌ها، سیاه‌بخت‌ها و بخت‌بسته‌ها‌ مانند دختران و بیوه‌زنان در خانه مانده، روانهٔ دباغ‌خانه می‌شدند تا آب آن را به‌دست آورند. رسم این کار چنین بود که هر یک کوزه یا شیشه‌ای برمی‌داشتند، رخت و کفش کهنهٔ می‌پوشیدند، در اتاقی که درش رو به جنوب باز شود، جمع می‌شدند و از آنجا با هم حرکت می‌کردند و سخنانشان تا دباغ‌خانه همه از بریدن، دریدن، شکستن، ریشه‌کن کردن، پر دادن، سوزاندن، بیرون کردن و مانند آن بود تا به دباغ‌خانه برسند. این کار برای برطرف کردن بسته شدن بخت زنان یا دختران و همچنین سحر افتادن در کار کسی انجام می‌شده است.

بزک شب چهارشنبه‌سوری، از دیگر آداب این شب در میان ایرانیان قدیم، بخصوص زن‌ها بوده است؛ آن‌ها از دو سه ساعت بعد از ظهر برای پریدن از روی آتش غروب باید تمیز و با جلوه و جلا می‌بودند. آرایش (هفت قلم) از جمله آرایش‌های همین شب به‌شمار می‌آمد. با اعتقاد به اینکه بزک کردن در چنین شبی چهره را تا آخر سال منور و جالب می‌کند. براساس اطلاعات منتشرشده در این کتاب، ایرانیان قدیم اعتقاد داشتند کار دباغی شغل یکی از اولیای خدا بوده است، پس باید به آن رغبت و نشاط داشت.

آتش‌بازی اصلی‌ترین بازی در این شب نزد ایرانیان بوده است. ظهور این بازی از زمان ناصرالدین‌شاه و توسط فرانسوی‌ها شناخته شد. در آتش‌بازی بازی‌هایی شامل اشکال مختلف از ماه، ستاره، تاج، شیر، خورشید، مبارک باد و مبارک باشد این شادی‌ و پاینده ایران که در تابلوهای بزرگ‌، با شعله‌ها و جرقه‌های رنگارنگ باروت و هفت رنگ به نوبت به نمایش گذاشته می‌شد.در سال‌های نخست آن، برای سرگرمی و سپس به میمنت اعیاد و جشن‌های مذهبی در باغ اندرون شاهی نمایش داده می‌شد و پس از آنکه مردم را هم در آن سهیم کردند، دستور نمایش آن در میدان توپخانه صادر شد. پس از مدتی که در آن نزول شأن دیده شد، یکی در میدان توپخانه و یکی در اندرون برپا شد، ‌ تا زمان مظفرالدین‌شاه که از فرانسوی‌ها گرفته شد، به قورخانه سپرده شد.

با غروب آفتاب در شب چهارشنبه‌سوری، همهٔ آداب و شرایط این شب به جز یکی دو مورد انجام شده بود و وقت آن می‌رسید که بته‌ها در صحن‌ خانه‌ها و درازای کوچه‌ها و زیر گذر‌ها در هفت کپه و خط مستقیم ردیف شوند و یک نفر کبریت به اولین بکشد، از شعلهٔ آن، کپهٔ دومی و تا آخرین را بگیرانند. دیگران که در پشت اولین کپه به قطار می‌ایستادند و منتظر پریدن از روی آن‌ها می‌شدند، شروع به دویدن و پریدن می‌کردند و با هر جهش یک بار «زردی من از تو سرخی تو از من» را به زبان می‌آورند تا شعلهٔ بته‌ها فروکش کند و رو به خاموشی برود.

در این میان، «بته‌افروزی» شرایط خاصی داشت، نخست بته‌ها نباید زوج می‌شدند، آن‌ها باید سه، پنج یا هفت کپه می‌بودند، بهترین و کامل‌ترین آن را هفت کپه می‌دانستند. در هفت کپه عدد ستارگان سرنوشت‌ساز هفت معلوم شده بود و اینکه به جز بوته، سوزاندنی دیگری جایگزین نکنند. این کپه‌ها باید رو به قبله ردیف شده باشند.

آجیل شب چهارشنبه‌سوری یکی دیگر از رسم‌هایی است که از گذشته تاکنون در میان ایرانیان رایج بوده است. جعفر شهری در کتاب خود در این‌باره نوشته است: این آجیل یمن و شگونی داشت که در این شب با خود به خانه‌ها می‌آورد و از هفت نوع خوردنی و میوه خشک مانند کشمش، نخودچی‌، توت‌، انجیر،‌ خرماخرک، ‌ قیسی و باسلق تشکیل می‌شود.

فلسفهٔ هفت نوعی و اقسام آن این بود که اولا عدد هفت آن از تعداد کواکب هفت‌گانه دخالت می‌گرفت به این معنی که در باطن امر، هر یک از آن‌ها نثار یکی از آن کواکب می‌شد که با آن، وسیلهٔ خوشنودی آن‌ها فراهم می‌شد، کارهای اهل خانه، خرنده و خورنده را تا آخر سال سکه می‌کرد و دیگر خوردن آن‌ها در این شب بود که اندام سبعهٔ بدن مانند مغز، قلب، کلیه، کبد، معده، امعا و مثانه را تقویت می‌کند و توانایی، سلامت و استقامت می‌دهد.

جعفر شهری
نمایش مقاله‌های بیشتر
مقاله‌ها بیشتر بر اساس تهران شناسی
مقاله‌های بیشتر در تهران در متون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این مقاله را هم بخوانید

تورهای نوروزی موسسه تهران شناسی

  …