تاریخ تهران پیش از مغول

 

سید عبدالله انوار به سال ۱۳۰۳ خورشیدی در خاندانی دانش‌دوست و دانش پژوه زاده شد. در کنار تحصیلات حوزوی ،تحصیلات دانشگاهی را در دو رشته‌ی حقوق و ریاضی دنبال کرد. تسلط به زبان‌های پارسی (به معنای واقعی)، انگلیسی، فرانسه و عربی سبب شد تا حوزه‌های اندیشگی را با عمقی چند‌ چندان واکاوی کند. ایشان به مدت ۲۳ سال تصدی ریاست بخش «نسخ خطی» کتابخانه ملی ایران و ۱۲ سال تحقیق و تالیف در موسسه‌ی «لغت نامه دهخدا» را به عهده داشته‌اند. از جمله آثار ایشان می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
شرح و ترجمه‌ی ۲۲ جلد کتاب «شفای» بوعلی سینا، شرح و تعلیقه بر «اساس‌الاقتباس» خواجه نصیر ، ترجمه و شرح منطق «الملخص» امام فخر رازی، شرح و تعلیقه «دره التاج» علامه قطب الدین شیرازی، شرح و تعلیقه بر «منصفات» بابا افضل کاشی نوش‌آبادی، شرح «متافیزیک» ارسطو، ترجمه مقالاتی از «هانری برگسون» و «مارتین هایدگر»، «شرح فرائد الاصول» شیخ مرتضی انصاری، تالیف ۱۰ جلدی فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی، تدوین و تالیف کامل حرف “خ” وجلد دهم از حرف “ک” «لغت نامه دهخدا»، ترجمه‌ی رساله‌ی موسیقی «شرح ادوار» مولانا مبارک شاه، شرح کامل ابیات «دیوان خاقانی»، تالیف کتاب «تهران قدیم»، تالیف کتاب «باغ‌های تهران» وترجمه و تالیف ده‌ها مقاله در زمینه‌ی فلسفه، منطق و موسیقی.

مصاحبه با استاد انوار به عنوان تهران‌شناسی برجسته و قدیمی که از دیرباز برای شناسایی نقطه‌های تاریخی و مهجور این شهر گاهی روزی سی کیلومتر در کوچه پس‌کوچه‌های این شهر بنابر قول خودشان راهپیمایی کرده و یادداشت برداشته‌اند ، برای ما فرصت مغتنمی بود که در خانه ایشان و میان انبوهی از کتاب‌هایی که فضای اطاق نشیمن ایشان را تنگ کرده بود پای صحبت‌های گرم ایشان بنشینیم.

معمارنت – با سلام و تشکر از شما، همانطور که مستحضرید موضوع سایت معمارنت معماری و شهرسازی است. بنابراین شهر تهران و تاریخ و تغییراتی که برین شهر رفته برای ما اهمیت فراوان دارد. امروز مزاحم شما شدیم تا به عنوان یکی از قدیمی‌ترین و آشناترین ساکنان این شهر برای ما از تاریخ و تحولاتی که بر آن رفته سخن بگویید.

از لطفی که نموده‌اید و می‌خواهید از ناحیه‌ای برای شما صحبت کنم که گاه برای آشنایی از نقطه‌های مهم گذشته آن که امروز پرده گمنامی آنها را فراگرفته، روزی سی کیلومتر در کوچه و پس‌کوچه‌های آن راه رفته‌ام تا شاید بتوانم ره به جایی برم؛ چه تهران به قول عرباً اَول ارضٍ مس جلدی ترابهاً و هرکس به وطن و مسقط‌الرأس خود بی‌علاقه باشد نشاید که نامش نهند آدمی

ابتدا باید در کتابت این شهر عرض کنم در گذشته این شهر را با طای مؤلف می‌نوشتند یعنی «طهران» ولی امروز آن را با تای منقوط یعنی «تهران» می‌نویسند. «شیخ محمدخان قزوینی» در یادداشت‌های خود می‌گوید کتابت «طهران» با طای مؤلف بی‌اشکال است زیرا با این حرف اسماء امکنه‌ای داشته‌ایم چون «طالش» و «طالقان» و نگارش «طهران» با چنین طایی با قیاس با آنها موجب اشکال نیست. مرحوم احمد کسروی در «کاروند» می‌گوید چون «تهران» ناحیتی گرمسیری است و «ته» و «تب» و «تعب» و «تاب» دال بر «گرمی» است؛ لذا کلمه «ته» موجود در «تهران» شناساینده گرمی این محل است؛ لذا آن باید با تای منقوط نوشته شود تا گرمسیر بودن آن را برساند و اسامی چون «تهرام» و «گهرام» و «جهرم» و «جهران» همگی بر نقاط گرمسیری دلالت دارند. به عکس «شمیران» و «شمیرم» و «سمیرم» و «سمران» اسامی نقاط سردسیری است زیرا کلمه «سم» و «شم» دلالت بر «خنکی» و «سردی» دارد و بدین‌ترتیب «تهران» قشلاق بودن و «شمیران» ییلاق بودن این دو ناحیه را می‌رساند.

این اختلاف در کتابت نام تهران، اختلاف در واژه‌شناسی (فقه‌اللغه) این نام را در بین صاحبنظران به وجود آورده است. «محمد حسن خان صنیع‌الدوله» (اعتمادالسلطنه بعدی) در «مرأت‌البلدان» به نقل از شاهزاده بافضل قاجار اعتمادالسلطنه می‌گوید چون تهرانی‌ها به ایام گذشته خانه‌های خود را در زیر زمین می‌ساختند و از این رو هیچ‌گاه دشمنی برآنها نمی‌توانست دست یابد چون با دشمنی روبه‌رو می‌شدند به‌خانه‌های خود در زیر زمین پناه می‌بردند و دشمن در مقابل، کسی نمی‌دید تا به او در آویزد. لذا با غفلت از این حیله از اطراف تهران رخ برمی‌تافتند و به راه خود می‌رفتند. ولی آنها از زیر زمین در پشت این غافلان به روی زمین می‌آمدند و از پشت بر آنها ضربه می‌زدند و سخت آنها را می‌تاراندند و مولانا نیز بر این زیر زمین زیستن تهران که از توابع ری است قول ذیل را دارد:

عاشقان سازیده‌اند از چشم بد              خانه‌ها زیر زمین چون شهر ری

لذا لفظ «تهران» مرکب از دو کلمه «ته» و «ران» است و «ته» به معنی قعر عربی دال بر این نوع زیستن در قعر زمین است و «ران» پسوند دال بر «مکان» است. در برابر این قول «اعتضادالسلطنه» قول مرحوم «کسروی» است که «تهران» را مرکب از «ته» به معنی گرمی و «ران» را پسوند مکان می‌داند. و تهران را کلمه مرکب و دال ناحیه گرمسیری معرفی می‌کند چنانکه در قبل به وقت کتابت نام این شهر این قول او را دیدیم. واژه‌شناسان در این مورد قول مرحوم «کسروی» را تأیید می‌کنند خاصه وقتی با ناحیه سردسیری بودن شمیران که ییلاق تهران بوده قیاس شود. حال که بر کتابت و فقه‌اللغه تهران واقف شدید لازم است که ببینیم از کتب تاریخی و جغرافیایی کدامیک نام تهران را عرضه می‌کند. متأسفانه از همه کتاب‌های جغرافیایی و المسالک و الممالک گذشته موجود کلمه تهران به عنوان اقدم مدارک به دست نیامد.

البته «ری» نام خود را در کتاب مقدس و در گفتارهای یونانیان به صورت «راگس» (Rages) دارد و از کشفیات باستان‌شناسی در تپه‌های قیطریه و درّوس مدارکی به دست آمده که نشان می‌داد در این نواحی که دو هزار و پانصد سال قبل از مسیح قومی زیست می‌کردند که فرهنگ آنها فرهنگ اقوامی بوده که در نواحی «سیلک» کاشان در همان سال‌ها می‌زیسته‌اند. غیر از مدارک باستان‌شناسی هیچ مدرک جغرافیایی یا تاریخی سخنی از مردمانی که در تهران می‌زیسته‌اند چه پیش از اسلام و چه بعد از اسلام تا قرن سوم نامی از «تهران» یا «تهرانی» نبرده‌اند جز آنکه در «انساب سمعانی» از «محمدبن حماد طهرانی رازی» سخنی رفته است و باز از «محمدبن احمدبن سعید انصاری دولابی طهرانی» (۲۴۱-۳۱۰ ق) در مدرک «رجالی» صحبت شده که ظاهراً باید این دو یکی باشند زیرا نام در هر دو محمد است و حماد نیز در یکی پدر و در دیگری جد آمده است؛ اما لقب «طهرانی رازی» یا «طهرانی دولابی» به تنهایی نمی‌تواند «طهران و دولاب» را منسوب به «ری» کند، چه امکان دارد این شخص در «طهران» متولد شده باشد؛ ولی عمر در «ری» یا «دولاب» گذرانده باشد چون کسی که فی‌المثل در اصفهان به دنیا آمده ولی بیشتر ایام عمر را در بوشهر سپری کرده است و عادت عالمان رجال در این موارد برین جاری است که او را «اصفهانی بوشهری» معرفی کنند و نظیر بسیار دارد.

خوشبختانه در رفع این شک «تاریخ بیهقی» به کمک می‌آید و رفع ابهام از مورد می‌نماید چه بیهقی در وقت بیان لشکرکشی سلطان محمود به ری می‌گوید محمود در «دولاب ری» قشون خود را مستقر کرد و به اصطلاح امروزی‌ها ستاد خود را در «دولاب ری» قرار داد و مسعود در نیم‌فرسخی لشکریان پدر خیمه لشکریان خود را برپا نمود از این قول بیهقی نقیطه «ری» و «دولاب» و «طهران» به‌هم پیوند می‌خورد و دولاب و طهران از توابع ری معرفی می‌شوند. «سمعانی» در تاریخ ۵۵۵ ق می‌گوید: «طهران قریه بری و الیها ینسب الرمان….» (تهران قریتی است در ری و با آنجا انار منسوب است). این قول سمعانی نه تنها به صراحت طهران را قریه‌ای از ری بر می‌شمرد بلکه رفع ابهامی از قول ابن بلخی در فارسنامه نیز می‌کند زیرا ابن بلخی سال ۵۱۰ ق از انار «کوار» چنین سخن می‌گوید: انار کوار مانند «انار تهران». از این همانندی دو انار معلوم می‌شود انار کوار مانند انار طهران ری است نه طهران حوالی اصفهان.

ابوریحان بیرونی در قرن پنجم هـ ق از ناحیتی به نام «گیسران» نام می‌برد که باید همین «قصران» کنونی باشد و اصطخری در مسالک و ممالک خود آن را از رساتیق «ری» ذکر می‌کند و آن را به دو قصران داخلی و خارجی قسمت می‌کند . مسالک و ممالک نویسان، حدود این «قصران» را از قلعه‌‌ی «طبرک» ری تا بالاترین دامنه‌های البرز ذکر می‌کنند و چون «قلعه طبرک» در حوالی کوه بی‌بی شهربانوی کنونی بوده است باید قصران ناحیتی پهناور باشد که در شرق به جاجرود و در غرب به کن و سولوقان و در جنوب به کوه بی‌بی شهربانو و خطی در امتداد آن تا به غرب برسد و قصران داخلی دامنه البرز و دره‌ها و ده‌های دامنه این کوه می‌باشد.

قصران جنوبی طهران و دولاب و دیه‌های اطراف آن را فرا می‌گیرد و آنچه جغرافیا نویسان گذشته بر آن اجماع دارند مردم روستای طهران کشت و زرعی نداشته ‌و اگر کشتی هم می‌کردند با گاوآهن کشت نمی‌کردند بلکه با بیل زمین را برای تخم و بذرافشانی می‌کاویدند و همه آنها در زیر زمین خانه داشته و بین آنها صفایی نبوده است و چون فردی از آنها می‌خواست با گاو تخم‌افشانی کند به قول یاقوت حموی گاو او را می‌ربودند و این شهر که در زیر زمین محل سکنای زیست‌کنندگان آن بود دارای دوازده محله بی‌صفا به هم بود. «راوندی» در کتاب راحه‌الصدور و آیه السرور در بیان حوادث سال ۵۶۱ ق می‌گوید « قزل ارسلان برای عزیمت به نخجوان به بالای تهران فرود آمد و بر سر دولاب مقیم شد.» و این قول می‌رساند که تهران در جنوب دولاب قرار داشته است.

ولی این دو ناحیه به هم پیوند داشته‌اند چه در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار آمده «افراسیاب آنجا که دولاب و طهران است لشکرگاه ساخت» و همه جغرافیا نویسان اجماع بر این دارند که طهران ناحیتی گرمسیری بوده است و این نظر آنها قول مرحوم کسروی را در واژه‌شناسی طهران تأیید می‌کند. رواندی سال ۵۹۹ق وقتی که حوادث سال ۴۵۵ق را بیان می‌کند می‌گوید: «طغرل در طجرشت نالان شد و از پای درآمد» این «طجرشت» همان تجریش کنونی است که روزی ناحیتی خوش آب و هوای ییلاق طهران بوده و امروز بر اثر سرطانی شدن طهران استقلال و هویت خود را از دست داده و محلتی از طهران شده است.

 سید عبد الله انوار

منبع :معمار نت

مطالب مرتبط:

تاریخ تهران از حمله مغول تا یورش محمود افغان(عبد الله انوار)۲

تاریخ تهران از محمود افغان تا ابتدای قاجار(عبد الله انوار)۳

تاریخ تهران از آقا محمد خان تا محمد شاه قاجار (عبد الله انوار)۴

تاریخ تهران از محمد شاه تا پایان دوره ناصرالدین شاه(عبد الله انوار)۵

آثار ثبت ملی استان تهران در میراث فرهنگی

نمایش مقاله‌های بیشتر
مقاله‌ها بیشتر بر اساس عبدالله انوار
مقاله‌های بیشتر در وقایع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این مقاله را هم بخوانید

گفت‌وگو با سیدعبدالله انوار درباره قنات‌ها و روستاهای تهران در دوره قاجار و پهلوی

گفت‌وگو با سیدعبدالله انوار درباره قنات‌ها و روستاهای تهران در دوره قاجار و پهلوی روستاها …