او نمونه زهد و تقوا بود. او که میتوانست با یک تلفن بازار تهران را به حرکت درآورد و سیل سرمایههای مادی را برای کارهای خیر جمع کند، خودش در سادهترین خانه زندگی میکرد و سادهترین لباس را میپوشید؛ اما مقید بود برای کادر مدرسه امکانات مناسب فراهم کند تا آنها مطمئن باشند و با توجه و دقت بیشتری کار کنند. ازمعلمان میپرسید: «شما چقدر نیاز دارید تا زندگی آرامی داشته باشید و بتوانید خوب کار کنید؟» و همان را تأمین میکرد؛ اما زندگی خودش بسیار ساده بود. تلاش میکرد غذای ناهارخوری مدرسه غذای مناسبی باشد؛ اما خودش غذای بسیار سادهای مثل نان و ماست میخورد. یکی ازتوفیقاتش ، مراوده با”شیخ رجبعلی خیاط” بود رساله اولیه آیت الله بروجردی، فهمش برای مردم مشکل بود، الفاظ عربی زیادداشت! مرحوم علامه کرباسچیان آن را روان نویسی کرد علامه کرباسیان وقتی رساله توضیحالمسائل را مینوشت، شخصی گفت: «در آخر باید این رساله را به امضای آقای بروجردی برسانید و شما نمیتوانید این کار را بکنید.» خیلی راحت جواب داد: «ما کار خودمان را میکنیم، شد، شد؛ نشد، نشد!» ولی برایش کاملا روشن بود و چنان در دل اطرافیان آقای بروجردی رفت و با آنها خلط پیدا کرد که خیلی راحت رساله را به امضای آقای بروجردی رساند. ایشان بر کاری که میخواست بکند حاکم بود. از خدمات دیگر ایشان این بود که در سال ۱۳۳۵ برای اینکه طلاب به علوم روز آشنا شوند و بتوانند شبهات و اشکالات جدید را جواب دهند، از میان آنها گروهی را انتخاب کرد (مثل آقایان امامی کاشانی، مهدوی کنی، مصباح یزدی، مرتضی تهرانی،هاشمی رفسنجانی) و اینها را تهران برد و دروسی مثل فیزیک، شیمی، زبان و زیست شناسی برایشان گذاشت. این فکر تبدیل به فکر دیگر شد که دبیرستان تأسیس کند و دانشآموزان را از اول تا آخر مراقبت کند. دکترعلامه مدرسی میگوید: ما بعد از سالها تلاش” موسسه فرهنگی دکترمدرس”را تأسیس کرده بودیم که ۵۰۰ شاگرد داشت، مجتمع بود، تادبیرستان روزی او آمد منزلم! گفتم مرا چرا و چگونه انتخاب کرده ای؟ گفت: کتابی از تو بدستم رسید، مطالعه کردم(راهنمای نویسندگی) نشانیت را از چاپخانه گرفتم، گفتم این باید معلم مناسبی برای مدرسمان باشد بالاخره من را مجاب کرد که مدرسه راتحویل کسی بدهم ودعوتش را لبیک بگویم، اما او راضی نبود که من با فکل و لباس خیلی شیک و کراوات سولکا و کفش کرم و… وارد مدرسه بشوم ،که اتفاقی افتاد (دزدهالباسم رابردند) و من بالباس ساده شروع بکار کردم روزاول به او گفتم، با من بیاییدکلاس مرا معرفی کنید،گفت: در کلاس را بازکن برو داخل، اگر توانستی کلاس را اداره کنی موفقی ! فنون نویسندگی،هندسه،فیزیک درس میدادم یکی از ویژگیهای علامه کرباسچی این بود که اگر میفهمید هر جایی معلمی توانا و متدین است می رفت دنبالش و نازش را می خرید و او را مشغول بکار میکرد تا حدی که مدرسه علوی از نظر کادر علمی همپای دانشگاه تهران بود اگر معلمی اگر چه توانا بود ولی اعتقادات دینی لازم را نداشت، عذرش را میخواست! ایشان در دبیرستان استادی دعوت کرده بود که شیمی درس بدهد. خود این شخص برای من نقل کرد که یک بار در کلاس گفتم: این روایت امام صادق(ع) در مورد مسواک از نظر علمی درست نیست. این مطلب به گوش آقای علامه رسید. بعد از کلاس مرا خواست و حقوق قراردادی یک سال مرا جلوی من گذاشت و گفت: «این مدرسه برای همین قال الصادقهاست، شما که اشکال تراشی میکنی، با هدف ما تطبیق ندارد.» من خیلی تعجب کردم که من تازه آمدهام، ایشان چطور حقوق یک سال مرا داد؟! آقای علامه گفت: این دبیر بعدها در آموزش و پرورش مسئولیتی پیدا کرد و به خاطر همین برخورد، هر کاری برای مدرسه علوی از دستش برمیآمد، سریع انجام میداد. ایشان مرحوم روزبه را برای مدیریت دبیرستان پیدا کرده بود اصغر کرباسچیات و رضا روزبه سیدعلاءمیرمحمدصادقی: علامه خیلی مقید بود که هزینه ها و امکانات مدرسه از راه حلال تأمین شود و گرفتن پولهای شبهناک اجتناب میکرد، یکبار کارخانه ای را میخواستند بنام مدرسه کنند که ارزش هنگفتی داشت ولی در ان شبهه بود، که علامه نپذیرفت! میگفت: من به هیچ وجه راضی نیستم بچه مسلمانها را با پول شبهه ناک تربیت کنم. مدرسه ازنظرمالی مشکل پیداکرده بود،علامه نمیخواست زیر بار منت هرکس و ناکسی باشد،شهیددکتربهشتی گفتند “نگران نباشید،مااین مشکل راحل میکنیم،آقای بهشتی صبحها می آمد در دفتر مدرسه می نشست، هر روز یکی ،دو نفر از اولیاء را دعوت میکرد و مشکلات مدرسه را میگفت وآنها تأمین کردند. عدم ایجاد تنش با رژیم یکی از عوامل موفقیت مسؤلین مدرسه علوی بود علامه سعی داشت درگیری بادولت نداشته باشد، میگفت: ما نباید درگیری مستقیم با نظام داشته باشیم تامدرسه بتواند کار خودش را بکند،حتی عکس شاه را در دفتر مدرسه نصب بود. روزی مرحوم شالچیان به علامه اعتراض کرد! این چیه بالا زده ای! اوجواب داد: این جوازکسب است ساواک به عناوین مختلف به مدرسه علوی فشار می آورد اما علامه سعی میکرد با آنها مدارا کند و آنها هم کوتاه می آمدند، اگر او با ساواک مقاومت میکرد مدرسه را می بستند همانطور که مدرسه رفاه رابستند تا بعد از رایزنیهای مداوم فقط مجوز دبستان رفاه رادادند نتیجه خدمات ایشان را در مدیران کنونی بسیاری از مدارس، دستگاههای حکومتی و شرکتهای خصوصی شاهد باشیم. پرورش یافتگان مدرسه علوی تحت مدیریت این شخصیت بزرگوار فرا گرفتهاند مزار این راد مرد در قم ، جوار حرم حضرت معصومه (س) ، در قبرستان نو ، جنب آرامگاه شادروان رضا روزبه می باشد. منبع: روزنامه اطلاعات ۹و۱۰ فروردین۱۳۹۱