تاریخ تهران از حمله مغول تا یورش محمود افغان بخش نخست به وجه تسمیه تهران و رویدادهای پیش از حمله مغول پرداخته شد.قسمت دوم به رویدادهای پس از حمله مغول تا یورش محمود افغان می پردازد که در پی می آید. در حمله مغول که بلای آسمانی بود، شهرهای شرق در زیر پای ستوران مغولی ویران شد که تا روزگاران درازآمد شهرهای بسیار آبادی مثل نیشابور و ری بعد از هفتصد سال هنوز نتوانستند خود را از صدمه این حمله خانمانسوز رها سازند و با ویرانی ری بازماندگان شوریده حالش آنکه قدرتی داشت به غرب ایران رفت و آنکه او را قدرتی نبود به اطراف ری از آن جمله به طهران سکونت گزید و همین اقبال شوریدگان ری به طهران کمکم این دهکدهای گمنام را دارای نام کرد. «خواندمیر» در «حبیب السیر» میگوید «غازان خان به وقت عزیمت به تبریز تهران را معسکر ساخت» و «زکریای قزوینی» در «آثار البلاد و اخبار العباد» میگوید تهران روستایی پرجمعیت و بزرگ است و بدانجا باغهای میوه زیاد و انار آن معروف و مردمان آنجا در خانههای زیرزمینی زیست میکنند و چون دشمنی به آنها تازد به زیر زمینها میروند و دشمن چون چند روزی که بگذرد و کسی را نبیند. روی از آنجا بر میتابد و از آن بیرون میرود» او تهرانیها را سرکش و دولتستیز معرفی میکند و میگوید به عناوین مختلف آنها از زیر دادن باج و خراج خود را خلاص میکنند. «زکریای قزوینی» تهران را با دوازده محله میشناساند که بین این محلات کینهتوزی، بیش از دوستی و سلامت است، این قول «زکریای قزوینی»، وضع تهران را به سالهای حوالی ۶۷۴ق یعنی دورهی مغولان بیان میدارد و باز از وضع تهران به این سالها قول «حمدالله مستوفی» در «نزههالقلوب» را داریم که میگوید «طهران قصبهای است معتبر با آب و هوای خوشتر از ری و در حاصل مانند آن میباشد.» چون از دوره مغولان بگذریم به دوره تیموریان میرسیم بنابر قول ظفرنامه تیموری. امیر تیمور سه بار بر «بادوسپایان» و «اینکانیان» و «جلایریان» حمله برد و در این حملات ری را معسکر ساخت و حدود بیست روز در یکی از این حملات در طهران توقف کرد و از قم و کاشان و ساوه و درگزین حدود دو هزار برد جنگی گرفت و به وقت بازگشت از قرهباغ و عزیمت به سمرقند «امیرسلیمان شاه» را حکومت ری و فیروزکوه داد که شامل حکومت طهران میشد و در این سفر است که «کلاویخو» اسپانیایی به فاصله یک هفته بعد از حرکت تیمور پس از او حرکت میکند تا به سمرقند رود و به خدمت تیمور رسد. «کلاویخو» در سفرنامه خود میگوید در یکشنبه ششم ژوئیه سال ۱۴۰۴ میلادی مطابق با ۸۰۶ یا ۸۰۷ ق وارد طهران میشود و «باباشیخ» نامی از او پذیرایی میکند و تهران را محلتی پهناور وصف مینماید که بر دور آن دیواری نیست ولی طهران دارای همه وسائل آسایش است با هوای فوقالعاده گرم و حکومت و آن به دست داماد تیمور میباشد. این از این قول کلاویخر برمیآید که به زمان مغولان و تیموریان تهران رو به وسعت گذارده و شهرکی صاحب نام و نشان گردیده است. چون حکومت به صفویان میرسد شاه اسماعیل اول با شعار حکومت شیعه شروع به کشورگشایی و یکپارچه کردن ایران میکند. گرچه در جنگ چالدران با همه شجاعت خود و سربازانش از عثمانیان شکست خورد و دیری نپایید که درگذشت ولی به هنگام مرگ ایرانی وسیع تحت حکومت صفوی تأسیس کرد و با مرگ او طهماست اول بر اریکه سلطنت تکیه زد. شاه طهماست چون سال ۹۴۴ق برای زیارت «امامزاده حمزه» که در جوار حضرت عبدالعظیم مدفون است و در سلسه اجداد او میباشد از تهران عبور کرد و این شهر را مطبوع طبع خود دید و پس از یکی دو بار گذشت از تهران به سال ۹۶۱ق دستور داد که در اطراف این شهر که شش هزار گام میشد بارویی کشند با یکصد و چهارده برج به تعداد سورههای قرآن و در هر برجی یک سوره قرآن را برای تبرک مخفی دارند. فاصله این برجها از یکدیگر حدود ۳۵ گام بود و درچهار جهت طهران بدینسان ساخته شدند در جنوب طهران ۴۰ برج و در شرق ۲۱ برج و در شمال ۳۱ برج و در غرب ۲۲ برج. تهیه خاک برای این برج و باروکشی از ناحیتی از طهران تأمین شد که امروز «چالمیدان» میگویند زیرا بر اثر این خاکبرداری این ناحیه تبدیل به «چاله» بزرگی شد. باین وقت در طهران چهار امامزاده وجود داشت: امامزاده زید، امامزاده یحیی، امامزاده اسماعیل و سید نصرالدین. این باروی طهران با چهار دروازه همراه بود بدین شرح: در جنوب «دروازه اصفهان» یا «دروازه حضرت عبدالعظیم». این دروازه با بازار عباسآباد کنونی تطابق میکرد در شمال «دروازه شمیران» بود که در ابتدای خیابان پامنار کنونی قرار داشت و در مغرب «دروازه قزوین» بود که با ابتدای بازارچه قوامالدوله کنونی در میدان شاپور تطبیق میکرد و در شرق «دروازه دولاب» که امروز با مدخل بازارچه نایبالسلطنه کنونی در خیابان ری مطابقت دارد. با این عطف توجه شاه طهماسب اول به طهران، طهران دیگر یک قصبه نبود بلکه از شهرکی هم درآمده بود و شهری شده بود. از وقایعی که در این شهر پس از شاهطهماست اول اتفاق افتاد قتل سلطان «حسین میرزا» فرزند «سلطان محمد میرزای خدابنده» است در این شهر به دستور شاه اسماعیل دوم صفوی (احسن التواریخ روملو). «اسکندربیگ ترکمان» در عالم آرای عباسی میگوید. شاه عباس اول چون قصد تنبیه «عبدالمؤمن خان اوزبک» را داشت و از قزوین، روی به سوی خراسان گذاشت از تهران که میگذشت سخت نالان شد (بنابر قولی، نالانی، او به واسطه زیادهروی در خوردن میوههای این شهر بوده است و این نالانی، او را به مدت دو ماه ملازم بستر در این شهر کرد و در این مدت «عبدالمؤمن خان اوزبک» مشهد را محاصره کرد و داخل شهر شد و کثیری از زائر و سادات را به زیر تیغ گرفت. گرچه مسلمان بود ولی ایرانیهای مسلمان را شیعی رافضی میدانست. چون شاهعباس از بستر نالانی برخاست، «عبدالمؤمن خان» پس از غارت مشهد از آن شهر بیرون رفت و شاهعباس هم چون دشمن را از شهر مشهد بیرون رفته دید دیگر به مشهد نرفت و به قزوین پایتخت خود رفت ولی قسم خورد دیگر پا به طهران نگذارد زیرا آن را شهری شوم به حساب آورده بود. در دوره شاهعباس اول «پیتر دلاواله» ایتالیایی به ایران آمد، او میگوید: «شهر طهران با وجودی که منهیعنه است ولی من به این شهر رفتم و آن را شهر بزرگی یافتم حتی از قزوین بزرگتر. البته با جمعیتی کمتر با باغهای بسیار و با میوههای فروان و میوه را تهرانیها به صبحها میچینند و به اطراف میفرستند و علت منهیعنه بودن این شهر و بدیوم بودن آن به نزد شاه عباس کسالت شاه در این شهر بر اثر خوردن میوههای فراوان. این شهر میباشد.» او نیز از فراوانی درخت چنار در این شهر صحبت میکند و وجود چنارهای تنومند را در این شهر دال بر این میداند که درخت چنار مناسب آب و هوای طهران است. از آنجا که مادر شاه عباس اول از سادات مرعشی اشرف مازندران بود شاه عباس دستور داد که راه به مازندران را از طهران بگذرانند تا مادرش بتواند به مازندران به راحتی رود.از شاه عباس اول که بگذریم شاه عباس دوم خیلی به تهران سفر کرد و در این شهر اقامت گزید و پس از او شاه سلیمان صفوی حکومت طهران و ری و نواحی چندی از قصران را به «ساروخان» فرمانده کل قوای ایران داد و همین شاه سلیمان دستور داد در چنارستانی که به صورت چهار باغ شاه عباس اول در طهران تأسیس کرده بود ارگی بنا کنند بهنام «دیوانخانه». شاه سلطان حسین صفوی بهزمان سرکشی محمود افغان برای جمعآوری نیرو به طهران آمد و در این شهر «درّی افندی» سفیر سلطان احمد سوم پادشاه عثمانی را پس از سیزده روز انتظار در این ارگ یعنی آن چهار باغ پذیرفت. همین «ارگ» است که به دوران قاجارها ارگ سلطنتی شد و با کاخ «گلستان کنونی» تطبیق میکند. در این باغ درخت چناری رود به نام «چنار عباسی» که زنهای درباری قاجار به آن دخیل میبستند و بعید نیست که از چنارهای مغروسه دوره شاه عباس اول بوده باشد. سید عبد الله انوار منبع:معمارنت تاریخ تهران پیش از حمله مغول(عبد الله انوار) ۱ تاریخ تهران از محمود افغان تا ابتدای قاجار(عبد الله انوار) ۳ تاریخ تهران از آقا محمد خان تا محمد شاه(عبدالله انوار) ۴ تاریخ تهران از محمد شاه تا پایان دوره ناصرالدین شاه(عبدالله انوار) ۵ بخش پایانی