تهران را با چه طایی می نویسند؟!

۰
38
2,231

تهران را با چه طایی می‌نویسند؟!

تهران را ببینیم

 

آرش غلامعلی طهرانی :

چندبار به من و شما گفته شده که تهران چند ‌سال بیشتر نیست که پایتخت شده است؟ این جمله را بارها و بارها درهمین روزنامه‌ها خوانده‌اید، درهمین تلویزیون شنیده‌اید، درمدرسه، دانشگاه و کوچه و خیابان از زبان شهرداری و دیگر ارگان‌ها تا استاد دانشگاه شنیده‌اید.

همیشه از همین جا شروع می‌شود. از من، از شما؛ از ما! از همین پرسش همیشگی. پرسش‌هایی که هر روز از یکدیگر می‌پرسیم، اما از خود نمی‌پرسیم.

مثلا این‌که از شهرمان چه می‌دانیم؟ طبق معمول رسم همیشگی‌مان که همه چیز را می‌دانیم، «فکر می‌کنیم» همه چیز را درمورد شهرمان هم می‌دانیم! مثلا می‌دانیم که هوایش آلوده است و خیابان‌هایش پرِ ماشین.

می‌دانیم که آنقدری بزرگ است که اگر کلاهمان هم آن سر شهر بیفتد، دیگر مرد می‌خواهد تا برود آن سر شهر برش دارد! یا این‌که شبش زیباتر از روزش است.

مثلا می‌دانیم که فلان شهر در اروپا یک عالم بنای تاریخی دارد؛ آن‌قدر می‌دانیم که یک عالم پول پس‌انداز می‌کنیم تا در بهترین فصل برویم اروپا و آن همه زیبایی را تماشا کنیم یا می‌دانیم که فلان شهر ایران بسیار زیباست؛ گنبد دارد، مناره دارد، پل دارد، کاشی دارد، ترمه دارد… حتی این را هم می‌دانیم که چند سالی است یک عالم توریست از همان فرنگِ مذکور به تهران می‌آیند.

اما این را هم می‌دانیم که این همه توریست چرا ترس از خاورمیانه پرآشوب را به جان می‌خرند و با یک کوله‌پشتی به تهران می‌آیند؟

از دیگر چیزهایی که می‌دانیم این است که فلان شهر روی خرابه‌های تاریخی چند هزارساله بنا شده است، اما این را هم می‌دانیم که زیر خاکِ جایی که همین الان نشسته‌اید، راه می‌روید، زندگی یا کار می‌کنید چند هزار‌ سال تاریخ مدفون شده است؟

چندبار به من و شما گفته شده که تهران چند ‌سال بیشتر نیست که پایتخت شده است؟ این جمله را بارها و بارها درهمین روزنامه‌ها خوانده‌اید، درهمین تلویزیون شنیده‌اید، درمدرسه، دانشگاه و کوچه و خیابان از زبان شهرداری و دیگر ارگان‌ها تا استاد دانشگاه شنیده‌اید.

خب تا این‌جا قبول، این‌همه شهر دیگر در ایران و دنیا هستند که کلا چند ‌سال بیشتر پایتخت نبوده‌اند یا چند ‌سال بیشتر نیست که پایتخت شده‌اند، اما پرسش اینجاست که چندبار از زبان همین افراد شنیده‌ایم که تهران قبل از نشستن به پای تخت قجر چه بوده است؟

%d8%b9%d9%85%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%da%a9%d8%a7%d8%b8%d9%85%db%8c

متأسفانه به‌ هزار و یک دلیل این شهر، شهر ما، پایتخت این کشور، سالیان ‌سال با غرض، عامدانه و ناعامدانه بد معرفی شده ‌است. بد معرفی شدن این شهر یک داستان دارد و تبلیغ نادرستِ این معرفی داستان دیگر! خیلی هم اینگونه نیست که هیچ‌کس نداند زیر این آپارتمان‌های دراز و کوتاه، زیر این خاک؛ در بین کوچه پس کوچه‌های این شهر چه می‌گذرد.

کاوش‌ها و تحقیقات بسیاری صورت گرفته است که تا به‌حال نادیده گرفته شده‌اند. مثل کشف تمدن ٣٢٠٠ساله تپه‌های قیطریه، دروس و پاسداران که امروز زیر برج‌های میلیاردی تهران مدفون شده است یا بانوی ٧‌هزارساله خیابان مولوی، آثار ٨‌هزار ساله جنوب تهران و غیره.

بناهای تاریخی بسیاری درشهر ما با ارزش معماری و هنری بالایی وجود دارند که نه‌تنها معرفی نشده‌اند، بلکه تبلیغات منفی بسیاری نیز در مورد آنها صورت گرفته است. مثلا این‌که ما می‌دانیم از زمان صفویه این شهر دارای بافت شهری تاریخی ارزشمندی بوده که کاخ‌ها، عمارت‌ها، منازل، بازار، مساجد، کاروانسراها و ابنیه بسیاری را در دل خود جای داده است.

عمارت‌های بسیار زیبایی که به دست متمولین، تجار، سیاسیون، رجال، و با هنرِ دست معماران چیره‌دست ساخته شده‌اند و امروز جای خود را به آپارتمان‌های کج و معوج داده‌اند و نه‌تنها امروز کسی نمی‌پرسد این بافت ارزشمند چگونه تخریب شده، بلکه انکار هم می‌کنند که اصلا چنین بافتی وجود داشته است!

چطور زمانی که فیلم‌های ارزشمند علی حاتمی را می‌بینیم، انکار نمی‌کنیم تهران روزی زیبا بوده است؟ چطور لاله‌زار هنوز هم تابلوی خوشرنگی برای ساختن فیلم‌ها و سریال‌های پرهزینه این روزهاست؟ از‌هزار دستان و کمال‌الملک تا مدار صفر درجه و کیف انگلیسی و شهرزاد که بارها و بارها دیده‌ایم؛ اما آیا با دیدن این تابلوی خوشرنگ از خود می‌پرسیم چه بر سر این زیبایی آمده است؟ کوچه‌ها، عمارت‌ها و کاخ‌هایی که از خانه و محله‌مان تنها چند ایستگاه مترو فاصله دارند و گاهی هم اصلا فاصله‌ای ندارند!

عمارت مسعودیه

عمارت مسعودیه

البته گاهی هم حق داریم، چراکه با توجه به شنیده‌ها و دیده‌هایمان از رادیو و تلویزیون در اغلب اوقات فکر می‌کنیم این تصاویر زیبا تنها و تنها دکور دروغین صنعت سینما است، اما اینگونه نیست، اما اگر لاله‌زارِ حاتمی دکور باشد، میدان مشق که دکور نیست! سر در باغ ملی که دکور نیست! خیابان جمهوری، بهارستان، کوچه پس کوچه‌های بازار، کاخ‌های تهران همین جا هستند؛ وسط شهر ما!

عدم آگاهی من و شما از شهرمان زمانی به مرحله هشدار می‌رسد که کودکی تصمیم می‌گیرد چهره‌ای را که از شهر در ذهن دارد، نقاشی کند. این کودک باهوش، با حوصله تمام و دقت بی‌وصف، همه چیزهای که دیده و شنیده را در یک قاب جای می‌دهد. تصویر کلی ذهن این کودک، شهری شلوغ و خوش آب و رنگ را نشان می‌دهد که هزاران آپارتمان مکعبی شکل و چند خیابان و بزرگراه دارد.

کودک داستان ما، همه چیز را می‌بیند. دکل آنتن موبایل، چرخ و فلک، تاکسی زرد، پارک، جدول آبی و سفید خیابان، چراغ راهنمایی و تابلوی ورود ممنوع. او حتی جزییات سردر خانه‌ها را هم به یاد می‌آورد؛ اما تنها چیزی که در این شهر نمی‌بیند، تنها و تنها یک ساختمان تاریخی است!

هویت این خاک هفت‌هزارساله، این شهر ۵٠٠ساله و این پایتخت ٢٣٠ساله، از نگاه یک کودک خردسال تنها چند تکه مکعب و خیابان و بزرگراه است! تهران بیش از ٣٠٠ نقطه تاریخی بازمانده دارد و این کودک تا به‌حال حتی یک عدد از آنها را هم ندیده است! نه برج آزادی، نه سعدآباد، نه مسجد سپهسالار، نه حتی برج میلاد!

اما از این کودک هنرمند بگذریم. من و شما چطور؟ اگر قرار بود نقاشی شهرمان را بکشیم، چگونه می‌کشیدیم؟ بیایید واقع‌بین باشیم، دربهترین حالت اگر همین تصویر را نمی‌کشیدیم، تنها یک برج میلاد هم به آن اضافه می‌کردیم. من و شما هم تا به‌حال هیچ کدام از نقاط ارزشمند شهرمان را ندیدیم. من و شما هم فقط و فقط از دور میدان آزادی به این‌سو و آن‌سو رفته‌ایم و حتی یک‌بار هم ٣٠ ثانیه ترمز نکرده‌ایم و به چشم خریداری این بنا را ببینیم. یا از زیر طاق آن‌که توریست‌ها با اشتیاق از رسمی‌بندی‌های

با شکوهش عکس می‌گیرند، رد شده‌ایم، اما یک‌بار هم به داخل آن نرفته‌ایم تا ببینیم آرشیتکت نابغه کشورمان در زمانی که تنها ٢۴‌سال داشته، چگونه این شاهکار معماری، این نماد سرزمین‌مان را طراحی کرده است.

یا بارها به بازار رفته‌ایم و با عجله به دنبال قیمت پایین‌تر و جنس ناب‌تر گشته‌ایم و زرق و برق طلا و بلور و مس؛ چشم‌مان را از دیدن آجر و کاشی و فیروزه و طاق و مقرنس و نور منحرف کرده است. هربار که به مسافرت فکر کرده‌ایم، اسم بازار کاشان و اصفهان و تبریز و… را شنیده‌ایم، تیمچه، سرا، راسته، سبزه میدان و… اما از دیدن این‌همه زیبایی در بازار شهر خودمان غافل شده‌ایم.

بارها به دیدن مساجد زیبای دیگر شهرها رفته‌ایم، اما از دیدن مساجد زیبای شهر خودمان دور مانده‌ایم. در کاروانسراهای دیگر شهرها دیزی خورده‌ایم، اما نمی‌دانیم بازار کهن شهر خودمان هم کاروانسراهای زیبای متعددی دارد که امروز انبار بلور و پارچه و پلاستیک شده‌اند.

از بازار بین‌الحرمین به قصد خرید کاغذ و پوست و کاسه و بادیه اینسو و آنسو رفته‌ایم اما تا به‌حال نپرسیده‌ایم این راسته بین کدام دوحرم واقع شده است؟

حمام نواب
حمام نواب

چندبار از استبداد پهلوی و بی‌کفایتی قجر سخن رانده‌ایم؟ اما تا به‌حال این تاج و تخت را که به آن خرده می‌گیریم، از نزدیک دیده‌ایم؟ این هنر بی‌بدیل معماران و کاشی‌کاران و گچ‌برها و آینه‌کاران و صدها هنرمند دیگر است که با سرمایه مردم این سرزمین بنا شده و زیبایی آفریده است.

هنری که گردشگران بسیاری را از سراسر دنیا به شهر ما می‌کشاند تا یک قاب از این زیبایی را در دوربین خود جای دهند و ساعتی را درکنار این آثار ثبت‌شده درمیراث جهانی بگذرانند. وسعت، تعداد و زیبایی کاخ‌های تهران به قدری است که اگر اهل وقت گذراندن و بررسی دقیق جزییات هنر معماری این ابنیه باشید؛ برای دیدن تمامی این بناها با یک‌بار بازدید نمی‌توانید تمامی ابنیه مجموعه گلستان، مجموعه سعدآباد و مجموعه نیاوران را ببینید.

به هر شهر زیبای ایران که مسافرت کنید، حتما و حتما یک خانه تاریخی در لیست بازدیدتان خواهد بود، از خانه‌های تاریخی کاشان و یزد با هنر بلامنازع آنها، تا روستاهای کوچک و بزرگ ایران. اما تصویرمان از یک خانه تهرانی چیست؟ مگر تهرانی‌ها خانه هم داشتند؟ اصلا مگر تهرانی داریم؟ پس این‌همه شخصیت بزرگ تاریخی کجا زندگی می‌کرده‌اند؟ شهر کهن مردم بومی تهران، مردم کوچه و بازار پایتخت کجا بوده است؟ فیلم مادر را دیده‌ایم، سمندون، هزاردستان.

دیدیم آقای ادیبان کجا فریب کیف انگلیسی را خورد، کودکی حبیب پارسا کجا گذشت، شهرزاد کجا عاشق شد، یا نوبهار مستانه کجا خزان شد. تهران همچنان عمارت‌های بسیاری دارد که هنوز زیر پای بولدوزر خُرد نشده است؛ خانه حاج ملک، خانه و گنجینه ارزشمند مقدم، عمارت زیبای کاظمی، خانه قوام‌السلطنه، مجموعه ارزشمند عمارت مسعودیه، عمارت معین‌التجار بوشهری، خانه مستوفی الممالک، کاخ ثابت پاسال، خانه انیس‌الدوله، خانه مشیرالدوله پیرنیا، خانه تیمورتاش، خانه امین‌الضرب، خانه شقاقی، خانه ابوالحسن صبا، خانه پروفسور حسابی، خانه پروفسور عدل و ده‌ها اثر زیبای معماری دیگر از این دست هستند. برخی هم مثل عمارت ملک توران به راحتی تمام تخریب می‌شوند و هیچ‌کس نمی‌تواند کاری بکند!

بگذارید همین الان از یکدیگر بپرسیم. چند‌ سال است در تهران زندگی می‌کنید؟ ۵ سال؟ ١۵ سال؟ ٣٠ سال؟ ١٣٠ سال؟ یا اصلا ٢ماه؟ خب، راستش خیلی فرق هم نمی‌کند، سوال اصلی اینجاست که تا به‌حال در این مدت چند بنای تاریخی از شهرتان را دیده‌اید؟ راستی گفتم شهرتان؛ شهرمان، شهرشان.

حتما شما هم دیده‌اید کسانی را که هنوز یک‌سال نیست به تهران آمده‌اند و به محض این‌که می‌پرسیم بچه کجا هستی با غرور می‌گوید: «تهران»! افرادی را دیده‌ایم که وقتی می‌خواهند به نوبودن‌شان پز بدهند، می‌گویند بچه تهران هستند و زمانی که می‌خواهند به تهرانی‌ها پُز فرهنگ‌شان را بدهند، در کسری از ثانیه هویت‌شان به شهر دیگری نقل‌مکان می‌کند! پس قبول داریم که این‌جا شهر ما است.

شهر من و تو. حتی اگر هم ساکن تهران نباشیم، به‌ هرحال این‌جا شهری است که زیر برج‌های میلیاردی‌اش، زیر خاک تنش هفت‌هزار‌سال تمدن خوابیده است. شهری است که در لابه‌لای آپارتمان‌های دراز و کوتاهش صدها اثر معماری ارزشمند وجود دارد و در بین این‌همه شلوغی گم شده است، به انزوا فرو رفته و به آرامی فراموش شده است.

این شهر هم مثل هر شهر دیگری مردم بومی دارد، فرهنگ خودش را دارد، غذا و آداب و معماری خودش را دارد. تهران از آسمان یا از پرِ شالِ شاه طهماسب صفوی به یک‌باره روی نقشه سقوط نکرده است. تهرانِ کهن، لا‌به‌لای محله ما گم شده است!

بیایید با هم این شهر را ببینیم. بیایید برای یک‌بار هم که شده، بپذیریم این شهر هم همچون دیگر نقاط ارزشمند این سرزمین کهن، تاریخ و هویت و معماری دارد، میراث ارزشمند تاریخی دارد.

کوچه پس کوچه‌های تهران قدیم پر از بناهای زیبای دست نخورده است که به دلیل کهنگی و آلودگی دیده نمی‌شوند. کافی است کمی آراسته شوند. تهران هم بخشی از خاک کهن ایران زمین است، همین خاک، همین سرزمین، با همین تاریخ؛ تهران را ببینیم.

منبع:  شهروند

نمایش مقاله‌های بیشتر
مقاله‌ها بیشتر بر اساس تهران شناسی
مقاله‌های بیشتر در اجتماعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این مقاله را هم بخوانید

تورهای نوروزی موسسه تهران شناسی

  …