سرشناسان جعفر شهری (در مصاحبه با نصرالله حدادی) ۴ توسط نصرالله حدادی ارسالشده در ۱۳۹۶-۰۸-۰۱ ۰ 8 2,241 راوی زیر پوست طهران مهدی یساولی: بخشهای یکم تاسوم گفتوگوبانصرالله حدادی،پژوهشگروتهرانشناسدربارهجعفرشهری،به آگاهیهایی درباره زمانه وزندگی این تاریخنگارپرآوازهامادرعین حال گمنام تاریخ وفرهنگ تهران قدیم اختصاص یافت. همچنین به اصالت و ریشه برخی پدیدهها در زندگیآثار جعفر شهری را باید به چند دسته تقسیم کرد. دسته یکم آن تریلوژی یا سهگانهای درباره به زندگی خودش است، یعنی «شکر تلخ»، «گزنه» و «قلم سرنوشت». اینها دقیقا درباره زندگی خودش است که در آن آداب و رسوم، باورها و ضربالمثلهای مردم تهران را به خوبی آورده است. دسته دوم آثار شهری را باید درباره تهران دانست؛ هرچند بخشی مهم از آن سهگانهاش هم در موضوع تهران است. ضمن این که مشوق اصلی تهراننویسی جعفر شهری، دکتر مهدی بهرهمند، برادر ناتنیاش بوده است. یعنی آن یازده جلدِ ابتدا به ساکن «طهران قدیم» که فقط جلد یکاش چاپ شد و بعد از این که شش جلدی «تهران در قرن سیزدهم» چاپ شد، پنج جلدیاش چاپ شد که مجموعا یازده جلد راجع به تهران شد که وجوهی مشترک با هم دارند اما وجوه افتراقشان خیلی زیادتر است. دسته سوم، آثاری به شمار میآید که شهری پیش از مشهور شدن نوشته است، مثل «گفتار ملامحمدجعفر»، «حاجی در فرنگ» و «حاجی دوباره». نگارش اینها برای زمانی است که شهری آنها را به ناشران خردهپا میداده و آنها با کیفیت نازل چاپ میکردهاند. او و روش این تاریخنگار در ثبت و روایت رخدادهای تاریخی تهران در دوره قاجار، روش شهری در تاریخنگاری و شناخت او از فرهنگ کوچه، موضوعهایی مانند آغاز کار با انتشارات امیرکبیر، زندگی خانوادگی و رخدادهایی که در کودکی بر او رفته بود و تاثیرهای آنها بر شخصیت شهری و تحصیلات او و سرانجام، شیوه ویژه او در تاریخنگاری و نگاهی که به رخدادهای تاریخی و فرهنگ تهران قدیم داشت، پرداختیم. بسیاری از دانستههای امروز ما از تهران در یک سده اخیر به ویژه در دوره قاجار از نوشتههای جعفر شهری برآمده است. از همه نوشتههای او که بگذریم، اگر دو مجموعه بزرگ «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم؛ زندگی، کسب و کار» و «طهران قدیم» نبود، بخشی مهم از آگاهیهای ما درباره تهران به ویژه در روزگار قاجار و پهلوی اول، امروز در دسترس نبود؛ چون آنچه را جعفر شهری در کتاب هایش آورده و روشی که در تالیف در پیش گرفته است، در نوشتههای دیگران اصلا دیده نمیشود. او زندگی روزمره مردم در تهران را به جزییات آورده است؛ سنتها، آیینها، رفتارها، مَثلها، رخدادها و دگرگونیهای تهران و مردم آن به زبانی روایی و همهفهم در نوشتههای جعفر شهری آمده است. او به روشی که میتوان آن را «عریاننویسی» نامید، هر آنچه را از تهران و ساکنان آن در دورههای قاجار و پهلوی اول میدانسته یا گرد آورده بوده، به شیوهای از تاریخنگاری که در ایران ویژه خود او به شمار میآید، در دو مجموعه بزرگ نگاشته است. بسیاری از پژوهشگران، پس از انتشار آثار او، از آنها بهره گرفتهاند. با این وجود، قدر جعفر شهری و ارزش کارهای بزرگ او آنگونه که شایسته بوده، دانسته نشده است. آگاهی از این که فردی چون جعفر شهری چگونه توانسته است اینگونه جزییات زندگی و فرهنگ مردم تهران را در یک سده گذشته ثبت و روایت کند، میتواند موضوعی مهم باشد؛ از آنرو که پژوهشگران و دوستداران نوشتههای او و نیز مخالفان چنین روش تاریخنگاری را با روش گردآوری اطلاعات و نگارش مطلبها آشنا میکند. بخش سوم گفتوگو با نصرالله حدادی اینگونه پایان یافت «علی حاتمی به من میگفت وقتی کتاب جعفر شهری را میخوانم از تهران خیلی بدم میآید. شهری گفت به حاتمی بگو راست میگوید، من میخواستم اسم کتابام را بگذارم تهران کثیف!». برخی سهوهای تاریخی در نوشتههای جعفر شهری به ویژه در کتاب «طهران قدیم» موجب شده است پژوهشگران با تردید به همه روایتهای او در آثارش بنگرند. یکی از عیبهایی که در نوشتههایش شهری داشت، همین بود. چون کاملا به حافظهاش تکیه میکرد، بعضی موقعها به اشتباه دچار میشد به ویژه اشتباه تاریخی، زمان و افراد. مثلا یک نمونه به او گفتم آقا، تختی در ابن بابویه دفن است شما چرا نوشتهاید امامزاده عبدالله؟ اگر بخواهیم نوشتههای شهری را دستهبندی کنیم، با چه تصویری از آنها روبهرو میشویم؟ با وجود همه نقدهایی که درباره روایتهای شهری از تاریخ تهران قدیم و نیز استنادهای تاریخی او شده است، باز برخی، بر جایگاه والای او در این حوزه تاکید دارند. من جعفر شهری را یکی از استثناهای تاریخ فولکلور ایران میدانم؛ معتقدم خدمتی که جعفر شهری به تهران، به فرهنگ فولکلور مردم تهران و اساسا آنچه در حافظه تاریخی ملت ایران باید از مشاغل، آداب و رسوم مردم تهران میماند، کرده، بدان اندازه است که اگر شهری ثبت نمیکرد به قطع یقین هیچکس نبود ثبت کند و امروز ما از میرآب، دلاک، چاهکن، کناس، ماما، قابله و از مشاغلی که دیگر نیستند یا کاملا تغییر شکل دادهاند، با همه جزییاتشان اطلاع نداشتیم. شهری با همه اصطلاحاتشان، آنها را در برابر ما گذاشت. عباس میلانی در کتاب «تجدد و تجددستیزی در ایران» مقالهای محشر دارد و میگوید جعفر شهری چه تاثیر مهم و بسیار زیادی روی فرهنگ عامه داشته است و دلایلاش را هم میآورد. مثلا میگوید، شهری آدرس که میدهد مینویسد «تهران، ناصریه، حیاط شاهی، جنب عطاری مثلا میرزا حسن، بعد از درخت چنار، برسد به دست مثلا میرزا محمدجعفر، زحمت کشیده برسد به دست کبرا خانم». میگوید ببین این نوشتناش چقدر جالب است. میلانی همچنین اعتقاد دارد این که میگویند زبان فارسی وسعت و عمق ندارد و نمیتواند کلمه جایگزین کند، ببینید جعفر شهری برای بنّایی چقدر اصطلاحات میآورد که ما اصلا نمیشناسیم؛ لوچ، لچکی، کشته، مرده، او میگوید ما اصلا نمیدانیم لوچ چیست. امروز اصلا نمیدانیم کشته و مرده یعنی چه. جعفر شهری توضیح میدهد که کشته و مرده در بنایی چیست. ببینید! میلانی اعتقاد دارد جعفر شهری زمانه را بسیار میشناخته است. راست هم میگوید. امروز جعفر شهری بسیار بسیار از این نظر مقامی شامخ دارد. پس چرا چنین نویسنده و پژوهشگری تا این اندازه مورد بیتوجهی قرار گرفته است که حتی بسیاری نام او نمیدانند؟ فکر میکنم یکی از دلایلی که پس از انقلاب به او بیاعتنایی شده، همین عریاننویسیهایش است. او مطالب را خیلی عریان مینوشت. من چند بار با مسئولان درباره شهری صحبت کردم، به این رسیدم که یکی از دلایلاش همین مساله است. گفتم آقا! کتابهایش در هر خانهای بروید، هست و خیلیها میخوانند و خیلیها هم میگویند. صدا و سیما هم دارند استفاده میکنند اما نمیگویند از کتابها و از مطالب او استفاده میکنیم. او در برابر دیگر نویسندگان همنسل خود از چه ترازی برخوردار است؟ من جمالزاده را اصلا نویسنده نمیدانم و معتقدم اگر نویسنده بدانیماش، اصلا نویسنده فولکلور نیست، اما بر خلاف او صادق هدایت چرا! در تاریخ معاصر ایران بعد از صادق هدایت یا بگویم بالاتر از صادق هدایت، همتراز با زندهیاد دهخدا، این جعفر شهری است که توانسته است تاریکترین، گمترین و گمنامترین ضربالمثلها، طعنهها و استعارههای مردم تهران را ترسیم کند و این در تمام آثارش موج میزند، وجود خارجی دارد. نقدهایی که البته بر آثار شهری نوشتهاند که مثلا خیلی اطاله کلام دارد، من یکخرده با آنها موافقم اما معتقدم اصلا لازمه کار شهری این بوده است. نثر او یک جا آدم را خسته میکند اما مثلا در گزنه، همواره دلات میخواهد بدانی سرانجام داستان چه شد. اینجا شهری شروع میکند به بحثهای فلسفی درباره آن مسالهای که رخ داده است. به همین دلیل است که معتقدم آثار جعفر شهری را با یک بار خواندن نمیتوانیم بفهمیم. بر این مساله تاکید میکنم که هر خوانندهای میخواهد آثار جعفر شهری را بخواند، بین سه تا پنج بار دستکم باید بخواند تا دریابد شهری چه میگوید؛ اگر یک بار بخوانید خیلی از مسایل را متوجه نمیشوید چه میگوید؛ باید بخوانید تا با نثر آهنگیناش آشنا شوید. هیچکدام از کارهای شهری همانگونه که گفتید از تهران فارغ نبوده است، حتی داستانهایی که دارد همینگونه است. آنهایی که مشخصا تاریخ زندگی مردم تهران قدیم را روایت میکند، تا چه اندازه بازتاب آن تهرانِ واقعی به شمار میآید که در گذشته بوده است؟ معتقدم همینگونه است؛ دقیقا همان چیزی است که شهری مینویسد، منتها اگر ما برنمیتابیم به این دلیل است که شاید تمنیات ذهنیمان یا نتیجه عدم باورمان است. این که مثلا بچهبازی در کتابهای موج میزند و باورمان نمیشود، به این دلیل است که ما از این کار بدمان میآید، ولی اسناد و مدارک و نوشتههای تاریخی زیادی در اینباره وجود دارد که نوشتههای شهری را تایید میکند؛ یا این که مثلا راجع به فحشا و فقر مینویسد وقتی شما میآیید در احوال سالهای ١٢٩٧ و ١٢٩٨ جستوجو میکنید، میبینید، جمعیت تهران یکباره از ٢۵٠ هزار نفر به چهل یا پنجاه هزار نفر میرسد و آن چیزی که او از مردن مردم و از بیماریها تعریف میکند، واقعی است. همان است! شهری البته بدیهای جامعه را خیلی بازتاب میدهد. من نمیدانم این مثال «نیمه پر لیوان، نیمه خالی لیوان» درست است یا نه، اما شهری معتقد بود تهران، به علت فقر و عدم توجه حکومت قاجار، شهری کثیف بوده و مردم در لجنزار دست و پا میزدهاند. شهری البته به پهلوی دوم اعتقاد نداشت، معتقد بود او بچه مزلف بوده است. به اشرف پهلوی خیلی بد میگفت اصلا!