تهران در متون وقایع سلطان محمود غزنوی در لشگر کشی به ری در کجای تهران امروز فرود آمد؟ توسط تهران شناسی ارسالشده در ۱۳۹۶-۰۸-۰۱ ۰ 68 5,432 تاریخ بیهقی از مهم ترین متون تهران شناسی عبدالله انوار در اسناد نوشتاری، مدرکی به دست نیست که تهران را پیش از اسلام بشناساند، در حالی که برای « ری» چنین مدارکی در کتاب مقدس و در اقوال یونانیان وجود دارد ، اگرچه اکتشافات باستان شناسی در قیطریه شمیران یا دَروس، نزدیک قیطریه ، مدارکی به دست میدهد که در این نواحی اقوامی میزیستهاند که فرهنگ آنها با فرهنگ اقوام زیست کننده در نواحی « سیلک» یکی بوده است و آن به زمانهای هزار و اند سال پیش از مسیح میرسد. با وجود چنین مدارک باستانشناسی ،هیچ مدرک نوشتاری به دست نیست که تهران را در دورههای پیش از اسلام و بعد از اسلام تا قرن سوم هجری معرفی کند و فقط از دو کس نام برده میشود که با نسبت به تهران، نام تهران را در مدرک نوشتاری میآورند: یکی « محمدبن حماد طهرانی رازی» و دیگری محمدبن احمدبن سعید انصاری دولابی تهرانی است. نام « طهران » در یکی قرین با « ری» و در دیگری قرین با « دولاب » است. خوشبختانه با داشتن تاریخ بیهقی، رابطۀ بین « دولاب» و « ری» به آسانی ثابت میشود، چه در تاریخ بیهقی، در لشکرکشی سلطان محمود به ری آمده است که محمود در دولاب ری فرود آمد و پسرش مسعود در علی آباد، بر سر راه قزوین لشکرگاه ساخت و این دو ناحیه نیم فرسنگ با هم فاصله دارند. از این قول بیهقی میفهمیم که « دولاب» از محلات « ری» میباشد، یعنی ری شامل دولاب است. ولی انتساب آن به تهران معلوم نیست. ابوریحان بیرونی در قرن پنجم هجری از ناحیتی به نام « کیسران» نام میبرد که همان « قصرانِ» مسالک و ممالک نویسان است و اصطخری در المسالک و الممالک خود آن را از رساتیق ری میآورد و به دو قصران داخلی و خارجی تقسیم میکند. حدود این قصران را از قلعۀ « طبرک» ری تا بالاترین دامنههای البرز میآورند و از آنجا که قلعۀ طبرک ری در حدود کوه بی بی شهربانوی کنونی بوده است ، ناحیت قصران از این کوه شروع میشود و همه دامنۀ البرز و حتی قلۀ توچال را میپوشاند و در این پهنه حتی درههای خرم البرز داخل میشوند و بدین ترتیب، قصران در شرق محدود به جاجرود و در غرب به کن و سولقان میگردد و قصران خارجی شامل قسمت جنوبی شود که همه دهها و رساتیق بین بخش داخلی و شمال ری را شامل می گردد. تهران با گذشتن از دوره تیمور و تیموریان، در حال افزایش بر کمیت خود، به دوره صفوی میرسد . شاه طهماسب به سال ۹۴۴ قمری برای زیارت امامزاده حمزه که در جوار حضرت عبدالعظیم مدفون بود و جد او محسوب میشد، از تهران گذشت و این شهرک مطبوع طبع او افتاد و پس از یکی دو بار گذشت از تهران به سال ۹۶۱ قمری دستور داد که در اطراف این شهر بارویی بسازند با یکصد و چهارده برج، معادل عدد سورههای قرآن و در هر برجی یک سوره قرآن را برای تبرک مخفی دارند. فاصله این برجها از یکدیگر ۵۳ گام بود و در چهار جهت تهران بدین سان قرار داشتند: در جنوب ۴۰ برج و در شرق ۲۱ برج و در شمال ۳۱ برج و در غرب ۲۲ برج. پیرامون این باورها خندقی عریض برای خاک برداری باروها ایجاد شد و معروف است محلۀ « چال میدان» تهران. و سرانجام آقامحمدخان قاجار تهران را پایتخت کرد و برای این کار او دلایل زیر را میآورند: الف) نزدیک بودن تهران به مازندران و استرآباد ب) محصور بودن تهران از سه سو به کوههای بلند. این کوهها میتوانند مانند بارویی تهران را از حملات دشمنان حفظ کنند. ج) جلگۀ تهران با دسترسی به دههای ورامین و شمیران و شهریار، از جهت اقتصادی خودکفا به زمان آقا محمدخان بود. روزی که آقا محمد خان تهران را پایتخت کرد جمعیت تهران پانزده هزار نفر بود و چون آقا محمد خان کشته شد و فتحعلی شاه قاجار در تهران به تخت شاهی نشست بر آبادی تهران افزود . زیرا پایتخت حاجت به ادارات دولتی داشت و این ادارات به ساختمان نیازمند بودند، مضافاٌ سفارتخانههای خارجی نیز برای خود سفارتخانهها و تأسیساتی برپا کردند متن سخنرانی استاد عبد الله انوار در برنامه شب (( طهران تا تهران ))مجله بخارا